داستان VC از کجا شروع شد؟

38

سرمایه‌گذاری خطرپذیر این روزها طرف‌داران زیادی در دنیای کسب‌وکار دارد. چه فارغ‌التحصیلی تازه‌وارد به بازار کار باشید که دنبال شغلی با آیندهٔ پُردرآمد است، چه صاحب استارتاپی فناورانه باشید که قصد جذب سرمایه دارد، و چه صاحب سرمایه‌ای باشید که دنبال راه‌های مطمئن و پُربازده برای سرمایه‌گذاری است، حتماً گذرتان به دنیای VC می‌افتد! اما داستان این سرمایه‌گذاریِ جسورانه از کجا شروع شد؟

پایه‌گذاری سرمایه‌گذاری خطرپذیر: دهه‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۷۰

ماجرای سرمایه‌گذاری خطرپذیر –به شکلی که امروز می‌شناسیم– به دوران بعد از جنگ جهانی دوم برمی‌گردد؛ یعنی وقتی ایالات متحده شاهد رشد سریع اقتصادی و نوآوری‌های فناورانه بود.

مفهوم سرمایه‌گذاری خطرپذیر یا Venture Capital به‌عنوان روشی برای تأمین مالی شرکت‌های نوپا با ظرفیت بالای رشد، و البته همراه ریسک زیاد، مطرح شد. این مفهوم تحت تأثیر شیوه‌های سرمایه‌گذاری خصوصی و تقاضای فزاینده برای راهکارهای نوآورانه در برابر چالش‌های اقتصادی جدید شکل گرفت.

دههٔ ۱۹۴۰: تولد سرمایه‌گذاری خطرپذیر

تأسیس شرکت تحقیقات و توسعهٔ آمریکا (ARDC) توسط ژرژ دوریو (Georges Doriot) در سال ۱۹۴۶ لحظه‌ای مهم در توسعهٔ مفهوم سرمایه‌گذاری خطرپذیر بود.

دوریوی فرانسوی، استاد مدرسهٔ کسب‌وکار هاروارد، پدر سرمایه‌گذاری خطرپذیر مدرن شناخته می‌شود. اولین موفقیت بزرگ شرکت ARDC سرمایه‌گذاری روی دیجیتال ایکویپ‌منت کورپوریشن (DEC) بود که در سال ۱۹۵۷ عمومی، و به موفقیتی عظیم تبدیل شد.

ژرژ دوریو (۱۸۷۱ تا ۱۹۵۸) را پدر سرمایه‌گذاری خطرپذیرِ امروزی می‌دانند.

موفقیت این سرمایه‌گذاری نشان داد VC می‌تواند فرصت‌های رشدِ تحول‌آفرینی برای استارتاپ‌های فناورانه فراهم کند. رویکرد دوریو در سرمایه‌گذاری روی حمایت بلندمدت و مشاوره تأکید داشت که به اصول بنیادین شرکت‌های سرمایه‌گذاری در آینده تبدیل شدند.

دهه‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰: رشد اولیهٔ شرکت‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر

دههٔ ۱۹۵۰ شاهد ظهور تدریجیِ صنعت سرمایه‌گذاری خطرپذیر به‌شکلی رسمی‌تر بود. با افزایش آگاهی سرمایه‌گذاران و کارآفرینان از ظرفیت چنین سرمایه‌گذاری‌های پرریسکی، صنعت VC شروع به رشد کرد.

دههٔ ۱۹۶۰ آغاز گسترش صنعت سرمایه‌گذاری خطرپذیر بود. در این دوران شرکت‌هایی مانند گریلاک پارتنرز (Greylock Partners) و میفیلد (Mayfield) تأسیس شدند.

به چهره‌های تأثیرگذاری نگاه کنید که در این قاب گرد هم آمده‌اند!

این شرکت‌ها سرمایه‌گذاری خطرپذیر را به‌عنوان کلاس دارایی مستقل تثبیت کردند. آن‌ها منابع مالی لازم برای کمک به شروع شرکت‌های نوپا را، به‌ویژه در بخش فناوری که به‌سرعت درحال رشد بود، فراهم نمودند.

دههٔ ۱۹۷۰: ظهور شرکت‌های بزرگ سرمایه‌گذاری خطرپذیر

طی دههٔ ۱۹۷۰ تحولی عظیم در مقیاس و دامنهٔ سرمایه‌گذاری خطرپذیر ایجاد شد. در این دهه، چند شرکت سرمایه‌گذاری خطرپذیر بزرگ و معتبر تأسیس شدند که به گسترش بیشتر این صنعت کمک کردند.

تأسیس شرکت‌های مهمی مثل کلاینر پرکینز (Kleiner Perkins) و سکویا کپیتال (Sequoia Capital) –که نقش‌هایی مهم در توسعهٔ سیلیکون ولی و اکوسیستم فناوری ایفا نمودند– به همین سال‌ها برمی‌گردد.

تغییر مهمی که طی این دوره رخ داد، معرفی مدل شرکت‌ محدود (Limited Partnership) بود که به شرکت‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر اجازه می‌داد از سرمایه‌گذاران نهادی، مثل صندوق‌های بازنشستگی و شرکت‌های بیمه سرمایه جذب کنند.

این مدل سرمایه‌گذاری پایهٔ مالیِ لازم برای حمایت از استارتاپ‌ها در مراحل اولیه را فراهم کرد و موجب ایجاد بنیان مالی پایداری برای رشد شرکت‌ها شد.

دههٔ ۱۹۷۰ شاهد معرفی مدلی جدید با عنوان سرمایه‌گذار با ارزش افزوده (value-added investor style) هم بود. این رویکرد روی نقش سرمایه‌گذاران به‌عنوان شرکت‌کنندگان فعال در توسعهٔ شرکت‌های پورتفولیو تأکید می‌کرد.

به عبارت دیگر، از این دوره به بعد، از سرمایه‌گذاران انتظار می‌رفت به‌جای فقط تأمین سرمایه، مشاورهٔ استراتژیک، و حمایت و هدایت عملیاتی هم به استارتاپ‌ها ارائه بدهند. این رویکرد به ویژگی اصلیِ سرمایه‌گذاری خطرپذیر تبدیل شد، و هنوز هم از ارکان این صنعت به شمار می‌رود.

هم‌زمان با افزایش نقش سرمایه‌گذاران، توجه به صنایعی که نیاز به نوآوری فراوانی داشتند، مانند بیوتکنولوژی و نیمه‌هادی‌ها، افزایش یافت. شرکت‌های فعال در این حوزه‌ها با پشتیبانی شرکت‌های VC معتبر رشدی سریع داشتند، و این امر نقش سرمایه‌گذاری خطرپذیر را در شکل‌دهیِ آیندهٔ صنایع جهانی تثبیت نمود.

نکتهٔ مهم دیگر در سال‌های دههٔ ‌۱۹۷۰ تغییرات اساسی در چگونگیِ تأمین مالی سرمایه‌گذاری خطرپذیر بود. تغییر در قانون امنیت درآمد بازنشستگی کارکنان (ERISA) در سال ۱۹۷۹ به صندوق‌های بازنشستگی این امکان را داد که بخشی از پرتفوی خود را به سرمایه‌گذاری‌های پُرریسک، مانند سرمایه‌گذاری خطرپذیر، اختصاص بدهند.

همین تغییر سیاستی درها را برای سرمایه‌گذاران نهادی باز کرد تا سرمایه‌های قابل توجهی به شرکت‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر تزریق کنند، و در نتیجه، حجم منابع مالی در دسترسِ استارتاپ‌ها به‌شکلی قابل توجه افزایش یافت.

ترکیب تعداد فزاینده‌ای از شرکت‌های سرمایه‌گذاری با تجربه، سرمایه‌گذاران نهادی و تمرکز بیشتر روی بخش‌هایی با رشد بالا باعث ایجاد زمینه‌های رشد بزرگ سرمایه‌گذاری خطرپذیر طی دهه‌های بعدی شود.

ظهور سیلیکون ولی و رونق فناوری: دهه‌های ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰

این دورانی تحول‌آفرین برای سرمایه‌گذاری خطرپذیر و صنایع مبتنی بر فناوری بود، و سیلیکون ولی به‌عنوان مرکز نوآوری و کارآفرینی ظهور کرد.

ترکیب دانشگاه‌ها، نیروی کار ماهر و فرهنگ ریسک‌پذیری در سیلیکون ولی باعث شد این منطقه به رهبری جهانی در توسعهٔ تکنولوژی تبدیل شود. سرمایه‌گذاری جسورانه هم طی این سال‌ها نقشی مهم در رشد شرکت‌هایی ایفا کرد که قرار بود جهان را دگرگون کنند!

دههٔ ۱۹۸۰: تولد سیلیکون ولی و توسعهٔ VC

رشد صنایع نیمه‌هادی‌ها و کامپیوترهای شخصی (PC) به ویژگیِ بارز دههٔ ۱۹۸۰ تبدیل شد، و شرکت‌هایی مانند اینتل و اپل پیشروی این موج جدید بودند. اینتل از اولین شرکت‌هایی بود که در اواخر دههٔ ۱۹۶۰ سرمایهٔ خطرپذیر دریافت کرد و در سال ۱۹۷۱ عمومی شد.

طی سال‌های دههٔ ۱۹۸۰ شرکت‌های این بخش به‌سرعت رشد کردند و سرمایه‌گذاران خطرپذیر تمایل زیادی به حمایت از استارتاپ‌های جدید با ظرفیت رشد بالا پیدا کردند.

سرمایه‌گذاری خطرپذیر فراتر از صنایع نیمه‌هادی و کامپیوترهای شخصی گسترش یافت و توجهِ سرمایه‌گذاران به بخش‌های نوظهوری مثل بیوتکنولوژی، نرم‌افزار و مخابرات هم جلب شد.

تصویری از دفتر مرکزی اپل؛ شرکتی که استیو جابز، استیو وازنیک و رونالد وین تأسیس کردند.

راه‌اندازی مکینتاش اپل در سال ۱۹۸۳ بازار کامپیوترهای شخصی را دچار تحولی شگرف کرد، و در همان دوران شرکت‌های بیوتکنولوژیکی مانند جنتک (با سرمایه‌گذاری کلاینر پارکینز) و آمجن به‌عنوان بازیگران بزرگ صنعت سلامت ظهور کردند.

در دههٔ ۱۹۸۰ مدل شرکت‌های محدود در VC محبوبیت بیشتری پیدا کرد. این مدل شامل جذب سرمایه از سرمایه‌گذاران نهادی مانند صندوق‌های بازنشستگی و شرکت‌های بیمه بود که پایهٔ مالی قابل توجهی برای سرمایه‌گذاری در بخش‌های مختلف فراهم می‌کردند.

موفقیت این مدل زمینه‌ساز مرحلهٔ بعدیِ گسترش سرمایه‌گذاری خطرپذیر طی دههٔ ۱۹۹۰ شد، به‌ویژه وقتی سیلیکون ولی جایگاهش را به‌عنوان مرکز پیشروی فناوری در جهان تثبیت نمود.

دههٔ ۱۹۹۰: رونق کامپیوترهای شخصی و اینترنت

دههٔ ۱۹۹۰ شاهد رشدی انفجاری در اکوسیستم VC –عمدتاً به‌دلیل رشد اینترنت و کامپیوترهای شخصی– بود. طی آن سال‌ها چند غول دنیا فناوری سروشکل گرفتند که به تعیین مسیر اقتصاد جهانی کمک کردند. این دورهٔ اوج مشارکتِ سرمایه‌گذاری خطرپذیر در تکنولوژی و نقطهٔ عطفی در رونق دات‌کام بود.

استفادهٔ گسترده از شبکهٔ جهانی وب در اوایل دههٔ ۱۹۹۰ باعث خلق اقتصاد دیجیتالی جدیدی شد که محیطی ایدئال برای استارتاپ‌های تحت حمایتِ سرمایه‌گذاری خطرپذیر فراهم آورد. راه‌اندازی نت‌اسکیپ در ۱۹۹۴ از اولین عرضه‌های عمومی عمدهٔ آن دهه بود که ظرفیت عظیم شرکت‌های مبتنی بر اینترنت را نشان داد.

با شروع انقلاب اینترنت که روش‌های تعامل، ارتباط و تجارت را میان مردم دگرگون نمود، سرمایه‌گذاری‌های زیادی به‌سوی شرکت‌های جدیدی سرازیر شد که قصد داشتند از این دوران نوین بهره‌برداری کنند.

شرکت‌هایی مانند آمازون، پی‌پال، ای‌بی، یاهو، نتفلیکس، گوگل و سیلزفورس طی همین سال‌ها ظهور کردند، و بسیاری از آن‌ها با حمایت VC به رشدی سریع دست یافتند. این شرکت‌ها که با سرمایه‌گذاری‌های اولیهٔ کوچک کارشان را آغاز کرده بودند، به شرکت‌هایی جهانی با ارزش‌های میلیارددلاری تبدیل شدند.

یکی از ویژگی‌های اصلی رونق فناوری طی دههٔ ۱۹۹۰ ظهور سرمایه‌گذاری خطرپذیر شرکتی (CVC) بود. صندوق‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر شرکتی توسط شرکت‌های بزرگ برای سرمایه‌گذاری در استارتاپ‌های با تکنولوژی نوآورانه تأسیس شدند.

سرمایه‌گذاری‌های CVC به بازیگرانی مهم در فضای سرمایه‌گذاری خطرپذیر تبدیل، و تا سال ۲۰۰۱ بیش از صد CVC وارد بازار شدند. جالب است بدانید در سال ۲۰۰۰ نزدیک به ۲۵درصد از کل سرمایه‌گذاری‌های خطرپذیر از طریق CVCها تأمین شد!

با این حال، همین‌طور که حبابِ تکنولوژی بزرگ‌تر می‌شد، سرمایه‌گذاران به‌سوی ریسک‌های بزرگ‌تری حرکت کردند؛ حرکتی که در نهایت به سقوط منجر شد. حباب دات‌کام که در سال‌های ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ به اوج خود رسید، باعث سقوط بسیاری از استارتاپ‌های اینترنتی شد.

بیشتر از این استارتاپ‌ها بیش‌ازحد ارزیابی شده بودند، و مسیر سودآوری روشنی نداشتند. سقوط این شرکت‌ها صنعت VC را به لرزه درآورد.

شاخص نزدک در سال ۲۰۰۰ به اوج رسید، و به‌خاطر ترکیدن حباب دات‌کام به‌شدت سقوط کرد.

شرکت‌های زیادی، از جمله پتس (pets.com)، وب‌ون (webvan.com) و ای‌تویز (eToys.com) سقوط کردند، و بسیاری از سرمایه‌گذاران دچار زیان‌های هنگفتی شدند.

با همهٔ این‌ها، سقوط دات‌کام باعث کاهش امیدهای بلندمدت به فضای سرمایه‌گذاری خطرپذیر نشد و VCها به حمایت از استارتاپ‌های نوآورانهٔ نسل بعدی، به‌ویژه در بخش‌های موبایل و نرم‌افزار، ادامه دادند.

ظهور شتاب‌دهنده‌ها، میکروVCها و یونیکورن‌ها: دهه‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰

بعد از سقوط حباب دات‌کام، چشم‌انداز سرمایه‌گذاری خطرپذیر تغییر کرد و سرمایه‌گذاران احتیاط بیشتری به خرج می‌دادند. آن‌ها تمرکزشان را روی استارتاپ‌هایی با مدل‌های کسب‌وکار پایدار گذاشتند.

روند بازسازی در آن سال‌ها بدون چالش نبود، اما برای فاز بعدی سرمایه‌گذاری خطرپذیر، به‌ویژه در بخش‌های نوظهوری مثل تکنولوژی موبایل، شبکه‌های اجتماعی و نرم‌افزار به‌عنوان سرویس (SaaS) زمینه‌سازیِ خوبی صورت گرفت.

دههٔ ۲۰۰۰: بازسازی و ظهور شتاب‌دهنده‌ها

دههٔ ۲۰۰۰ شاهد ظهور شتاب‌دهنده‌ها نیز بود که نوآوریِ مهمی در تغییر چگونگیِ تأمین مالی استارتاپ‌ها به شمار می‌رود. این برنامه‌ها که مشاوره، سرمایه‌گذاری اولیه و منابع مختلف را به استارتاپ‌ها ارائه می‌دهند، به بخش مرکزی اکوسیستم سرمایه‌گذاری خطرپذیر تبدیل شدند.

یکی از معروف‌ترین شتاب‌دهنده‌ها –که تا امروز هم به فعالیتش ادامه داده– وای کامبینیتر (Y Combinator) است که پل گراهام در سال ۲۰۰۵ تأسیس کرد، و به‌خاطر توانایی‌اش در پرورش استارتاپ‌هایی با ظرفیت بالای رشد معروف شد.

ساختار شتاب‌دهنده‌ها کمک کرد تا شکاف در تأمین مالی مراحل اولیه پُر شود، به‌ویژه برای شرکت‌هایی که هنوز آمادهٔ جذب سرمایه‌گذاری‌های بزرگ‌تر یا دورِ سری A نبودند.

شرکت‌های موفق زیادی از دلِ برنامه‌های شتاب‌دهنده‌ها بیرون آمدند، از جمله دراپ‌باکس، Airbnb، ردیت، استرایپ و کوین‌بیس که همگی به تأمین سرمایه‌گذاری‌های خطرپذیر زیاد و رشدی چشم‌گیر دست یافتند.

موفقیت این شتاب‌دهنده‌ها نشان داد مدلشان قابل اجراست، و بنابراین شتاب‌دهنده‌های دیگری مثل Techstars و Seedcamp نیز همین مدل را دنبال کردند، و فرصت‌هایی بیشتر برای استارتاپ‌های مرحلهٔ اولیه فراهم نمودند تا به سرمایه و منابع دست یابند.

مدل‌های جدید از تأمین مالی هم، در کنار شتاب‌دهنده‌ها، طی سال‌های دههٔ ۲۰۰۰ رشد یافتند که دسترسی به سرمایه را برای کارآفرینان دموکراتیزه‌تر کردند. برای نمونه، سرمایه‌گذاری فرشته (Angel Investor) که در آن افراد سرمایه‌های اولیه در اختیار استارتاپ‌ها می‌گذارند به روشی پُرطرف‌دار تبدیل شد، به‌ویژه برای شرکت‌های فناوری که منابع محدود، ولی طرفیتی بالا برای رشد داشتند.

پلتفرم‌های تأمین مالی جمعی (Crowdfunding) هم در همان سال‌ها رشد کردند، و به استارتاپ‌ها امکان دادند به‌طور مستقیم از طریق پلتفرم‌هایی مثل Kickstarter و Indiegogo سرمایه جمع کنند.

رشد شبکه‌های اجتماعی طی دههٔ ۲۰۰۰ فصلی جدید برای سرمایه‌گذاری خطرپذیر رقم زد. فیس‌بوک، توییتر و لینکدین در آن سال‌ها سرمایهٔ قابل توجهی جذب کردند، چون شکل ارتباطات، تعاملات اجتماعی و تبلیغات دیجیتال را متحول کردند.

فیس‌بوک سرمایهٔ اولیه را در سال ۲۰۰۴ از Accel Partners جذب کرد، سرمایه‌ای که به رشد سریع این استارتاپ منجر شد. فیس‌بوک تا سال ۲۰۱۲ به پلتفرم غالبِ شبکه‌های اجتماعی تبدیل، و در نهایت با ارزش ۱۰۴میلیارد دلار وارد بازار بورس شد. به همین ترتیب، توییتر و لینکدین هم سرمایه‌های هنگفتی جذب کردند و به فعالان اصلی در فضای دیجیتال جهان تبدیل شدند.

دههٔ ۲۰۱۰: دوران یونیکورن‌ها

این دهه آغازگر دوران یونیکورن بود، اصطلاحی که برای اولین بار آیلین لی (Aileen Lee) در سال 2013 برای توصیف استارتاپ‌هایی استفاده کرد که ارزش‌شان بیش از یک‌میلیارد دلار بود.

شرکت‌هایی مثل اوبر، ایربی‌ان‌بی، استریپ، اسپیس‌اکس و اسنپ‌چت به ارزش‌هایی فراتر از یک‌میلیارد دلار دست یافتند، و تحولی چشم‌گیر در نگرش سرمایه‌گذاران و عموم مردم به استارتاپ‌ها به وجود آوردند.

یونیکورن‌ها یا تک‌شاخ‌ها استارتاپ‌هایی با ارزش بیش از یک‌میلیارد دلار هستند.

البته ظهور یونیکورن‌ها بدون چالش هم نبود! بسیاری از یونیکورن‌ها، به‌رغم ارزیابی‌های بزرگشان، با چالش‌هایی عمده در مسیر موفقیت روبه‌رو شدند. برای مثال، ترانوس (Theranos)، شرکت فعال در حوزهٔ فناوری سلامت، که وعدهٔ انقلابی در آزمایش خون را می‌داد، بعد از فاش‌شدن تقلبش فروپاشید. کوئوبی (Quiobi)، پلتفرم ویدئوهای کوتاه، میلیاردها دلار جذب کرد اما با عدم پذیرش مصرف‌کنندگان روبه‌رو شد و در نهایت طی یک سال شکست خورد!

طی دههٔ مورد بحث نوعی جدید از سرمایه‌گذاران خطرپذیر به‌نام میکروVC هم ظاهر شد که واکنشی به تغییرات محیطی در فضای کسب‌وکار بود. شرکت‌های کوچک، که معمولاً بین ۲۵میلیون تا ۱۰۰میلیون دلار سرمایه مدیریت می‌کردند، روی سرمایه‌گذاری‌های کوچک در تعداد زیادی از شرکت‌های اولیه تمرکز کردند.

میکروVCها اغلب روی بخش‌های خاصی مثل فین‌تک یا سلامت تمرکز می‌کردند و به استارتاپ‌ها پشتیبانی عملی هم ارائه می‌دادند. با کاهش هزینه‌های راه‌اندازی شرکت‌ها به‌دلیل پیشرفت‌ها در زمینهٔ رایانش ابری و سایر فناوری‌های کابردی، میکروVCها جای خالی در تأمین مالیِ مراحل اولیه را پُر کردند و به رشد بسیاری از استارتاپ‌ها در بخش‌های مختلف سرعت دادند. از میکروVCهای معروف‌تر می‌توان به Arcus، Baseline Ventures و Freestyle Capital اشاره کرد.

دههٔ ۲۰۲۰: ادامهٔ روند تکاملی سرمایه‌گذاری خطرپذیر

دههٔ حاضر با وجود چالش‌های ناشی از تغییرات اقتصادی جهانی و همه‌گیری کرونا همچنان شاهد رشد VC بود. حتی همه‌گیری به روند دیجیتال‌سازی در صنایع مختلف، از جمله تجارت الکترونیک، فین‌تک، مراقبت‌های بهداشتی و آموزش، سرعت داد!

در سال ۲۰۲۱ سرمایه‌گذاری خطرپذیر به بالاترین سطح خود رسید و رکورد ۶۸۳میلیارد دلار در قالب بیش از ۴۰هزار معاملهٔ سرمایه‌گذاری را ثبت نمود.

افزایش چشم‌گیر IPOها (عرضهٔ اولیه عمومی) توسط سرمایه‌گذاری خطرپذیر هم طی این دههٔ میلادی رخ داد. عرضه‌های اولیهٔ عمومی تحت حمایتِ VCها در سال ۲۰۲۱ با ارزشی معادل ۶۸۱٫۵میلیارد دلار خروج مالی ایجاد کردند که نسبت به سال‌های قبل افزایشی قابل توجه داشت.

موفقیت این IPOها نشان داد که صنعت سرمایه‌گذاری خطرپذیر به بلوغ بیشتری دست یافته است، زیرا استارتاپ‌ها قادر به مقیاس‌دهی سریع و رسیدن به ارزیابی‌های بازار عمومی شدند که قبلاً برای شرکت‌های مراحل اولیه قابل دستیابی نبود.

شرکت‌های بزرگی مثل Airbnb، DoorDash و Robinhood در همین دوره عمومی شدند و بازدهی زیادی برای سرمایه‌گذاران خود به ارمغان آوردند.

هم‌زمان با گسترش سرمایه‌گذاری خطرپذیر، مدل‌های تأمین مالی جایگزین هم رشد کردند. یکی از این مدل‌ها وام‌های خطرپذیر بود؛ یعنی استارتاپ‌ها به‌جای دریافت سرمایه‌گذاری‌های سهامی، وام می‌گیرند. این مدل به استارتاپ‌هایی که پیش‌تر از سرمایه‌گذاری خطرپذیر برخوردار شده بودند، این امکان را می‌داد که بدون کاهش سهم مالکیت خود، سرمایهٔ اضافی جذب کنند.

تأمین مالی جمعی هم درحال رشد بود و پلتفرم‌هایی مثل Kickstarter و Indiegogo به کارآفرینان این امکان را می‌دادند تا به‌طور مستقیم از عموم مردم سرمایه جذب کنند. این مدل باعث دموکراتیزه‌شدن دسترسی به سرمایه شد و به استارتاپ‌ها اجازه داد قبل از گسترش کسب‌وکارشان، جامعه‌ای پیرامون محصول خود ایجاد کنند.

یکی دیگر از روندهای نوظهور مالی غیرمتمرکز (DeFi) بود که از فناوری بلاک‌چین و ارزهای دیجیتال برای ارائهٔ فرصت‌های جدید تأمین مالی و سرمایه‌گذاری استفاده می‌کرد. پلتفرم‌های دیفای به استارتاپ‌ها این امکان را می‌دادند تا از طریق دارایی‌های توکنی سرمایه جذب کنند و به این ترتیب از مؤسسه‌های مالیِ سنتی عبور نمایند.

آیندهٔ سرمایه‌گذاری خطرپذیر: پیش‌بینی شما چیست؟

آیندهٔ دنیای VC تحت تأثیر فناوری‌های نوظهوری مثل هوش مصنوعی، بیوتکنولوژی و فناوری‌های زیست‌محیطی شکل می‌گیرد. در سال‌های اخیر سرمایه‌گذاری روی استارتاپ‌های هوش مصنوعی افزایشی قابل توجهی داشت، زیرا این فناوری به صنایع دیگری، از جمله مراقبت‌های بهداشتی و خودروهای خودران هم ورود کرد. سرمایه‌گذاران به این امید که هوش مصنوعی صنایع را متحول خواهد کرد، به این بخش‌ها هم سرمایه اعطا نمودند.

بیوتکنولوژی هم توجه زیادی را جلب کرده است، زیرا پیشرفت‌های جدید در زمینهٔ ویرایش ژن، کشف دارو و تشخیص بیماری‌ها نوید بهبودهایی چشم‌گیر در حوزهٔ بهداشت و درمان را می‌دهند.

در زمینهٔ پایداری، فناوری‌های زیست‌محیطی به یکی از اولویت‌های اصلی سرمایه‌گذاری خطرپذیر تبدیل شده است، زیرا سرمایه‌گذاران به‌دنبال استارتاپ‌هایی هستند که بتوانند چالش‌های تغییرات اقلیمی را برطرف کنند و به‌سوی آینده‌ای پایدارتر حرکت نمایند.

پیش‌بینی شما از آيندهٔ VC چیست؟ لطفاً نظرتان را دربخش کامنت‌های بلاگ مکس با ما و سایر خوانندگان این مقاله در میان بگذارید.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.